سلام به همه مخاطبان همراه. من نگین توسلیان، روان شناس و روان درمانگر تحلیلی هستم و در این پست قراره با هم سراغ آفت هایی بریم که فرایند یادگیری رو مختل میکنند و یا به تعویق می اندازند. بریم باهم ببینیم که موانع یادگیری چه چیزهایی هستند؟
با لحنی پیچیده در اندوه و حسرت میگه:
“هم سنیم، ولی اون داره توی بهترین دانشگاه یه کشور دیگه به انگلیسی تدریس میکنه و من تازه دوزاریم افتاده باید زبانو شروع کنم!”
این پیام های سرزنشگر رو اونقدر با خودش مرور میکنه که تقریبا حس و انگیزه ای برای شروع باقی نمیمونه. در عوض برای فرار از درد و غم به خیال و رویا پردازی پناه میبره و در نتیجه باز هم شروع کردن رو برای روزی دیگر میذاره.
شاید وقتش رسیده که برای این چرخه ناکام کننده کاری کنیم.
برای دریافت دانش یا مهارت، ابتدا لازم است بپذیریم در این لحظه دست های مان خالیست.
مهم است که بتونیم نداشتن، ندانستن و تماشای جای خالی رو طاقت بیاریم. تا زمانی که انرژی هامون درگیر پنهان کردن نداشته ها و کاستی هامونه نمیتونیم روی صندلی دریافت کننده بشینیم.
اما صداقت و صراحت با خود، نجات مون میده.
اعلام کنیم که: من چیزهایی رو نمیدونم اما بسیار مشتاقم که اونها رو مال خود کنم. نقاب همه چیزدانِ قدرتمند رو زمین میذارم و آماده دریافت میشم.
زمانی که خودمون رو با اونی که از جزییات زندگی، مسیری که طی کرده و زمین خوردن ها و شب بیداری هاش بی خبریم مقایسه میکنیم نتیجه معمولا ترکیبیست از خشم، غم و حسادت.
احتمالا هر هر کدوممون حداقل یک بار تجربه مقایسهشدن های غیر منصفانه رو داشتیم. زمانی که والدینمون با افسوس از بچه های فامیل و غریبه یاد کرده اند و ما رو با حسرتِ شبیه شدن به کسی دیگر تنها گذاشته اند.
شاید کمک کننده باشه هر زمان که ذهن مون شروع به متر کردنِ فاصله “من” از “او” کرد آرام دستش رو بگیریم و سر جاش بنشونیم. از خودمون بپرسیم خروجی این فکر ها من رو به حرکت می اندازه یا اونقدر جونم رو میگیره که درمونده، غمگین و بی حرکت میشم؟
مهمه که صداهای قدیمیِ غیر منصفانه رو شناسایی و آرام شون کنیم.
گاهی در میانه مسیر یا حتی ابتدای راه این سوال در ذهنمون تکرار میشه: خب که چی؟!
این وضعیت یادآور افسانه سیزیف است که محکوم شده بود به بالا بردن سنگی از کوه و درست زمانی که به قله نزدیک میشد سنگ به جای اولش بر میگشت و دوباره و دوباره این پروسه را تکرار میکرد.
اما چه چیز ما رو از این حجم بزرگ از پوچی و بیهودگی نجات میده؟ ساختنِ معنا.
لازم داریم دلایلمون برای شروع رو به خودمون یادآوری کنیم. انگیزهها خیلی وقتها مقابل فشارهای بیرونی و اضطرابهای ما کم جان میشوند و نیاز به تقویت دوباره و مراقبت دارند.
یک وقتها خیال میکنیم دیگرانی که به عنوان الگو انتخابشون کردیم تک تک لحظههای شروع تا انتهای مسیر رو با شور و اشتیاقی وصفنشدنی و ثابت در حال لذت بردنند.
واقعیت اینه که تکههایی از راه، حرکت کردن آنقدر سخت و سرعت پیشرفت آنقدر کند میشه که خسته و گاهی ناامید میشیم. دلمون می خواد به خواب پناه ببریم و با خود میگیم ای کاش امکانی برای پریدن از بعضی چالشهای سخت بود.
مهمه بدونیم که در تجربه چنین لحظات سختی، تنها نیستیم.
برای گذر کردن از چنین نوساناتی احتیاج به یک پوست روانی داریم که بتونه ناخوشیهای مسیر را طاقت بیاره.
یادمون نره فقط بخشی از پاداشها آنی و بلافاصله به دست میاد. پاداش های پیچیده و موندگارتر احتیاج به زمان، صبوری و طاقت ما دارند.
دیرتر از اطرافیان یادمان افتاده که باید کاری کنیم؟ روزهای مهمی رو از دست دادیم؟ هم سن و سالهامون به دستاورد رسیده اند و ما ابتدای راهیم؟
لازم داریم که یک جایی خودمون رو بابت انرژیها و روزهای از دست رفته ببخشیم.
نتیجه موندن در گذشتهای که قابل بازگشت و تغییر نیست حسرته و سرزنشی بی پایان.
خیلی وقتها چیزی به اندازه مرور واقعیت نجاتبخش نیست.
مرور اینکه شاید اون روزی که حسرت برگشتنش رو میخورم به اندازه امروز دلیل برای شروع کردن نداشتم. اولویتهام ترتیب دیگری داشتند. تحمل نشستن در یک نظم و دیسیپلین برام سخت بوده. ابزارهای روانیم محدودتر از امروز بودهاند.
نخواستن و نتوانستنِ دیروز به اندازه خواستن و اشتیاق امروزم، مهم و قابل احترامه.
خودم رو بابت سهمی که در نشدنها داشتهام میبخشم و به آن بخشی از روانم که دنبال تنبیه است خوراک نمیدهم.
از موانع یادگیری گفتیم کمی هم آذوقه های راه را مرور کنیم.
هر اندازه کوچک و کم سرعت پشت تک تک اونها اشتیاق نشسته است. قدردانشون باشیم.
به این واقعیت نگاه کنیم که مسیری که در اون قرار داریم میدان مسابقه با یک خط پایان واحد نیست. خط پایان هر کدوم از ما با دیگری متفاوته. چون رویاها، محدودیتها و توانمندیهامون هم باهم تفاوت داره. هر کدوم زمین خودمون رو برای بازی داریم.
تا کجا به خودمون و اشتیاقمون متعهدیم و آمادگی هزینه کردن داریم؟ به همون اندازه و بر همون اساس برنامه بریزیم و انتظارمان رو تنظیم کنیم.
از قدمهای بزرگ و برنامه ریزی های کلی و بدون جزییات دوری کنیم.
اگر به انتهای این مقاله (موانع یادگیری) رسیدید به این معناست که پای اشتیاق و کنجکاوی شما در میونه. این شما و این زمین بازی خودتون.
من نگین توسلیان خوشحال میشم از تجربه ها و حس هایی که در همین لحظه تجربه میکنید برام بنویسید.
متشکرم از مقالتون،
این روزها خیلی بیشتر درک میکنم این مطالب رو.
خیلی خوب بود
انگیزه ام رو از دست دادم وگرنه انگلیسی رو یاد گرفتن به جز مهاجرت برام مهمه،الانم دو سال پیش ماک دادم 5.5شدم با تنها دوماه خوندن
برنامه ریزی که زده ام نکنه و ناامید مهمه برام،واینکه ریدینگ و تمرکز روش برام از هرچیزی سخت تر بود
سلام
بسیار عالی و اثر گذار بود.
چقددد از خوندن این مطلب کیییییف کردم😍خیلی خیلی ممنونم🌸🌱
چقدر نیاز داشتم این مطلبو الان بخونم:))))))))
من انقدر خودم رو سرزنش می کنم با اینکه هم زمان به خودم. دستاوردها. و روزهايی که داشتم رو یادآوری می کنم ولی انگار بازم کم کاری کردم از نظر بقیه موفق شاید باش ام ولی خودم دایما دارم خودم رو سرزنش می کنم.
بسیار عالی و درخور تامل، نتیجه گرفتم که عمیق تر و جزئی تر برنامه بریزم و این جمله تون خیلی به دلم نشست که”نخواستن و نتوانستن دیروز به اندازه خواستن و اشتیاق امروزم مهم و قابل احترامه”
ممنون برای تمام حس خوبی که بهم دادین.
بسیار عالی و درخور تامل، نتیجه گرفتم که عمیق تر و جزئی تر برنامه بریزم و این جمله تون خیلی به دلم نشست که”نخواستن و نتوانستن دیروز به اندازه خواستن و اشتیاق امروزم مهم و قابل احترامه” و اینکه متوجه شدم که شروع امروزم در۵۸ سالگی برای یادگیری زبان انگلیسی تا حد صحبت کردن روان و روزمره بسیار از شروع جوانیم ارزشمندتره.
ممنون برای تمام حس خوبی که بهم دادین.
سلام نگين جون
چققققد شيوا و گويا و ساده نوشتي. من در حين خوندن، يک کاغذ و خودکار کنارم بود و تمام جملاتي که برام حاوي پيام هاي ساده ولي خيلي مهم بودن رو بارها و بارها نوشتم تا در ذهنم موندگار بشه. به خودم قول دادم هر بار که دوباره بي انگيزه گي اومد سراغم، بيام اين صفحه رو دوباره بخونم.
– مسیری که در اون قرار داریم میدان مسابقه با یک خط پایان واحد نیست. خط پایان هر کدوم از ما با دیگری متفاوته
– شاید اون روزی که حسرت برگشتنش رو میخورم به اندازه امروز دلیل برای شروع کردن نداشتم. اولویتهام ترتیب دیگری داشتند
خيلي زياد ازت ممنونم عزيزم.
سلام خسته نباشید چقدر قشنگ بود با اجازتون استوریش کردم بقیه هم مطلع بشن دقیقا همین است خیلی وقته خودم رو سرزنش می کنم که چقدر وقتت رو تلف کردی همه پیشرعت کردن تو درجا زدی ولی الان متوجه شدم واقعا مقصدی وجود نداره این مسیره که مهم است من الان به این بلوغ فکری رسیدم که من محصول شرایطم نیستم و قبلا نقش قربانی رو بازی می کردم
زبان خوندنم مدتیه توش وقفه افتاده و یک کار مهم رو که باید انجام میدادم رو هی به تعویق انداختمش بخاطر این دو موضوع سلف تاکهام بد شده بود و کلا از درون ناامید و بی حوصله و پر از حسرت و ترس بودم
این مقاله خیلی خیلی خیلی کمک کننده بود خسته نباشید و دمتون گرم
ممنونم از مطلب خیلی خوبت نگین جون.خیلی کمکم کرد.
واقعا به همچین چیزی احتیاج داشتم خیلی خوب و مفید بود، ممنونم.
نگین عزیز ممنون که وقت گذاشتی و انقدر خوب و دلنشین و ملموس نوشتی ، جوری که انگار روبروم نشستی و داری به تمام حفره های فکریم پاسخ میدی.
باید چند بار مرور کنم نوشته ت رو ❤️
سلام، خیلی ممنون بابت به اشتراک گذاشتن این مطلب، خیلی خیلی خوب بود، نکات کلیدی و مفید و ملموس. دلم میخواد بنویسمش بذارم جلو چشمم و همیشه مرورش کنم.
ممنون از همراهیت و خوشحالم که موثر بوده🌿
سلام
خوندن این مطلب تو این برهه زمانی واقعا واسم امیدبخش بود ممنون 🙂
خوشحالم که به موقع بوده🌿
سلام و درود
ممنون ، خوب بود…. لطفا ادامه داشته باشه. گاهی به اینجور حرفها و تلنگرها نیاز دارم 🙏🌸
مرسی از همراهیت،حتما🌿
سلام و درود تندرست باشید
خیلی عالی کامل و جامع بود.
بسیار هدفمند از دل موضوعی که همه ما میتونیم تجربه کنیم علل رو در آوردین و در حین خوندن هرکس می تونه نقشه ی ادامه مسیرش رو برای هر هدفی رسم کنه!!!
مرسی که وقت گذاشتی🌿
خیلی کامل به این موضوع پرداخته بودید لذت بردم مرسی. فک میکنم در مراحل بعدی هرکدوم باید یاد بگیریم چطوری این قدما رو ملکه ذهن مون کنیم و یادشون بگیریم
مرسی از پیامت،همینطوره کاملا.ابزارهای روانی ما قابل تغییر و تقویت شدن هستن🌿
چقدر نیاز دارم در حال حاضر و در ابتدای دهه ی چهارم زندگیم کمی به خودم بیام. نیاز به تخصص دارم و باید نرم افزاری رو یاد بگیرم تا بتونم کار پیدا کنم ولی هر روز به تعویقش میندازم. نیاز دارم زبان بخونم و دوره رو با یلدا شروع کردم ولی هر روز و مستمر انجامش نمیدم و این برام اذیت کننده میشه و دوباره شروع کردن سخت تر .
در مورد برنامه ریختن و انجام ندادنش کاش کمی کاربردی تر حرف بزنید. واقعن نیاز دارم. حالم هیچ خوب نیست
ممنون که وقت گذاشتی و نوشتی.
یک جایی نیاز داریم سیکل به تعویق انداختن رو بشکونیم بدون این توقع که قدم هامون حتما باید بلند و عجیب باشن.قدم های کوچیک مون احتیاج دارن به رسمیت شناخته بشن.
شناسایی دلایل به تعویق انداختن کمک مون میکنه برامون روشن بشه چه چیز مانع از حرکت مون میشه و روش کار کنیم.
حتما بیشتر در این باره صحبت میکنیم🌿
عالی و اثر بخش مرسی که هستید🌸
سلام ممنونم برا مطالب مفید تون
یکی از راه های رسیدن به خواسته تجسم اون خواسته ها هنگام رسیدن بهش و حس شیرین لحظه موفقیت
و ساخت سیستم پاداش و تنبیه برای وقت هایی که از هدفت دور میشی یا بی میل و تنبل و وقت هایی که پر تلاش و توانایی
ممنون از همراهی و کامنت خوبت🌱
عالی
🌿✨
دقیقا مدتیه که درگیر همین اضطراب و نگرانی واسه فردایی هستم که قراره باهاش روبه رو بشم…گاهی وقتا از نگرانی زیاد همه چی و رها میکنم و به خودم زمان میدم.نمیدونم چقدر کارم درسته اما خوب توان و انگیزه ای هم ندارم.
دارم به خودم یادآور میشم که باید خیلی صبورتر باشم و پشتکار واسه بدست آوردن پیشرفت های کوچیک کوچیک داشته باشم.
ممنون واسه این متن انرژی بخش
ممنون که وقت گذاشتی،اضطراب ها حرفای مهمی دارن برای گفتن وقتی معناشون رو کشف میکنیم🌿
ممنونم که برامون نوشتید
خیلی روون و قابل درک بوذ
ممنون از همراهیت 🌿
حس میکنم که برای هر چیزی دیر شده..
اما یه حسی هم بهم میگه میشه فقط برای دل خودت و فارغ از نتیجه یه کاریو شروع کنی و ادامه بدی..
جمله های دیر شده،عقب موندم،دیگه وقتش گذشته…تنها کارکردشون بلعیدن انرژیهای ماست.
اون زمانی که دلیل و اشتیاق کافی داریم برای شروع،همون لحظه،درست ترین وقت برای ماست.🌱
چقدر قشنگ و عالی نوشتید حق مطلب رو ادا کردید متاسفانه فرهنگ ما فرزندان سرزنشگر بیشتر پرورش دادند ما نسلی هستیم که باورمون کمِ به خودمون در حین حال که تلاشگر و مصمم هستیم اما رها کردن رو خوب بلد هستیم و چقدر تلخِ این رها کردن اهداف ….. دنیا دنیا امید اما تهش ناامیدی نرسیدن به کدام بها … من یکسال درگیر کنکاش بودم بعداز دوری سالها درس برای دوباره خوندن کنکور با مخالفتهای خانواده الان احساس خلا میکنم و رها کردم این مطلب منو رو به فکر واداشته !
خوشحالم که کمک کننده بوده،و مرسی که تجربت رو شریک شدی.
صداهای سرزنشگر امکان کمرنگ شدن دارن.نیاز داریم صداهایی رو جایگزین کنیم که اشتیاق و قدم های ما رو به رسمیت میشناسن🌿
اىن جمله (نخواستن و نتوانستن دیروز به اندازه خواستن و اشتیاق امروزم مهم و قابل احترامه) چقدر بهم آرامش داد و باعث میشه قطعا به سرزنش ها کمتر فکر کنم و با صبورى براى هدفم تلاش کنم
سپاس از شما🙏🙏🌷🌷
ممنونم از همراهیت و خوشحالم که این نوشته در صبوری و ارامشت سهم داشته.🌿
خیلی عالی بود من همیشه وسط راه به خودم میگم همه از تو جلوتر هستن و خودمو مقایسه میکنم همین دلیل باعث میشه نتونم کامل ی چیزی رو ادامه بدم.
و هر چقدر هم تلاش میکنم باز به چشمم نمیاد و باز میگم بقیه جلون
مرسی که تجربت رو شریک شدی.
راستش روی هر پله ای که بایستیم،هستن کسانی که زودتر از ما شروع کردن.در اینصورت انرژیامون به جای تمرکز روی قدم های خودمون صرف مقایسه فاصله ها میشه و قابل فهمه که چرا برای ادامه کم رمق میشیم.
مطلب خوبی بود نگین نازنین، تقریبا تمامش در مورد شرایط و موقعیت من صدق میکرد و بیشترینش کند پیش رفتن در مسیر یادگیری و نا امیدیهای گاه و بیگاه هست.
ممنون از پیام و توجهت.خستگی و ناامیدی بخشی طبیعی از فرایند یادگیریه،حق داریم تجربش کنیم.مهم اینه که بتونیم دوباره به جریان وصل بشیم.
خانم توسلیان عزیز صحبتهاتون بسیار راهگشا و انگیزه بخش بود امروز دقیقا دچار یه جور بی انگیزگی از نوع رها کردن یادگیری شده بودم که با خوندن نوشته پر بارتون دوباره عزمم جزم برای ادامه مسیر و یادگیری شد
مرسی که وقت گذاشتی و چه خوشحالم که کمک کننده بوده 🌿
چقدر قشنگ بود..
دارم با کالیمبام حال میکنم، بعدشم میرم سفر…
پر انرژی میام واس آیلتسم آماده میشم.🤞
👏🌱
چه قدر مقاله ی مفیدی بود یه جوری انگار داشتید حرف دل هممونو میزدید
خوشحالم که کمک کننده بوده🌿
سلام. خانم توسلیان
ممنون بابت وقت و انرژی که صرف نوشتن مقاله کردید.
و من به شدت با جمله زیر ارتباط برقرار کردم:
“خیلی وقتها چیزی به اندازه مرور واقعیت نجاتبخش نیست.”
مرسی که وقت گذاشتی و ممنون از توجهت 🌱
مرسی ازتون که بلدین قشنگ درکنارمون باشین و صمیمیتتون باعث شده من به چشم یک دوست بهتون نگاه کنم و حرفاتون رو با گوش جان بشنوم
خوشحالم از این بابت🌿
ممنون از مطلب مفیدتون خشحالم که yenglish از تجربه روان درمان گرها هم استفاده میکنه بعضی از جملات شما ساده ولی در عین حال موثر بودند.من بشخصه هر زمان خیلی برنامه ریزی های بزرگ کردم تو مسیر خوندن زبان با مشکل مواجه شدم.من یکی از مشکلاتم زمان مطالعه عدم تمرکز و پرش خوانی و البته adhdاگر اسمش رو درست نوشته باشم البته مطمعن نیستم چون توسط متخصص ویزیت نشدم.مثلا عدم تمرکز باعث میشه چندین بار یه کلمه یا جمله رو بخونم تا یادم بمونه و کم حوصله هم هستم در خواندن مطالب.کاش مطلبی هم در این باره بزارید.ببخشید پیامم خیلی طولانی شد ممنون از شما
ممنون که وقت گذاشتی،خوندی و تجربت رو شریک شدی.🌿
عدم تمرکز مهمه که ریشه یابی بشه و به علتش آگاه بشیم چون عوامل مختلفی باعثش هستن.